دست خدا حافظی

دست خداحافظی

بگذار اگر این ‌بار سر از خاک برآرم
بر شانه تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به هدر رفته ام ای دوست
ناراضی ام، اما گله ای از تو ندارم

در سینه ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس های خودم را بشمارم

از غربتم این قدر بگویم که پس از تو
حتی ننشسته ست غباری به مزارم

ای کشتی جان حوصله کن می رسد آن روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این « شرم » که نگذاشت
یک‌ بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فروخورده مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم

شعر از آقای فاضل نظری ، گزیده اشعار .آن ها. ص 132
@srazsaveh
#گنجینه_علوی #فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #دست_خداحافظی
#سر_از_خاک_برآرم #شانه_تنهایی_خود #حاصل_عمر_به_هدر_رفته
#ای_دوست #غربتم #غباری_به_مزارم #کشتی_جان_حوصله_کن
#نفرین_گل_سرخ #ای_بغض_فروخورده #فاضل_نظری #گزینه_اشعار
کد: 37584
دیدگاه ها (۲)

دل را سفره کردن

زندگی بدون مشکل نیست

ذکر روز پنج شنبه

عذاب دردناک دنیا و آخرت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط